گفتگو با سردار سرتيپ پاسدار مصطفي ايزدي
درآمد
شايستگي هاي علمي و نظامي درکنار توانائي هاي ارزشي و مکتبي، از شهيد صياد شیرازی شخصيت ممتازي را ساخته است که دوست و دشمن به برجستگي وي معترفند. سردار ايزدي به عنوان يکي از همرزمان شهيد که به خوبي با سلوک و رفتار وي آشنائي دارد، در اين گفت و گو از نقش تعيين کننده وي در عرصه هاي گوناگون سخن می گوید.
شروع آشنايي شما با شهيد صياد شيرازي چگونه و از کجا آغاز شد؟
ما در منطقه کردستان وضعيت ويژه اي داشتيم و يکي از زيباترين صحنه هاي زندگي بنده در اين دوران رقم خورد که در جمع عزيزان ارتشي و سپاه و نيروي انتظامي بوديم. انصافاً تأثير گذارترين فرد در اين جمع، شهيد صياد بود. جمله اي که از ايشان هميشه در ذهنم هست اين است که: « جمع نيروهاي ارتشي و سپاهي و بسيجي، تركيبي مقدس است». ابتدا گفته مي شد: «ارتشي و سپاهي، دو لشکر الهي». با پيشنهاد ما و همت ايشان بود که اين شعار تبديل به يک لشکر الهي شد. اين شهيد بزرگوار در ميان مجموعه مسئولين و فرماندهان لشکري و کشوري موقعيت ممتازي داشت و وجودش، نقطه قوتي بود و شرايط بهتري را براي انجام مأموريت براي همه فراهم مي ساخت. با حضور ايشان، در مراحل مختلف شاهد پيروزي و عملکرد برجسته رزمندگان اسلام بوديم. آنها توانستند با اين ترکيب مقدس، منطقه غرب و شمال غرب کشور را از لوث وجود ضدانقلاب پاک کنند و در دفاع مقدس به پيروزي چشمگيري دست يابند.
از آن دوران خاطراتي را نقل کنيد.
در دوره دولت موقت، فترتي در وضعيت پاکسازي کردستان از لوث وجود انقلاب وجود داشت. شهيد صياد از همان ابتدا در منطقه حضور و در نقاط مختلف نقشي برجسته داشت. در مرحله بعدي، يعني پاکسازي کامياران و سنندج، ايشان يکي از ستاره هاي برجسته اين حرکت بود. بعد از ماجراي کردستان و در دفاع مقدس، در سمت فرمانده نيروي زميني ارتش، در واقع محور جنگ بود، با اين همه مثل يک بسيجي برخورد مي کرد و پيوسته براي حضور در تمام صحنه ها آماده بود. خاطره حضور مفيد و پربرکت ايشان در منطقه عملياتي والفجر 2 از يادکسي نمي رود. ايشان با ايجاد هماهنگي ميان نيروهاي سپاه و ارتش، سخت ترين عمليات ها را به خوبي جلو مي برد. من يادم هست که زير آتش دشمن بوديم و هواپيماهاي دشمن مرتباً در منطقه پرواز مي كردند. ايشان با درايت و شجاعتي که داشت، امکانات هوانيروز را بسيج کرد. صحنه بسيار ديدني اي بود. بالگردها بايد زود عبور مي کردند تا مواجه با بمباران نشوند و در حالي که روشن بودند، مي گشتند و رزمنده ها را سوار مي کردند. اين ابتکار از ايشان بودکه شخصاً در صحنه حضور داشت و باعث شد عمليات والفجر 2 را به خوبي انجام بدهيم. يا در عمليات والفجر 4 که واقعاً حضور ملموسي در صحنه داشت و طرح هاي ارزشمندي را مطرح کرد. عمليات والفجر 4 در منطقه وسيعي که از مريوان شروع مي شد و در ادامه به بانه و منطقه آلام سردشت مي رسيد و حدود 70، 80 کيلومتر را شامل مي شد، انجام شد. ايشان هم در کردستان و هم در جنوب، در قرارگاه هاي مشترک سپاه و ارتش، آن ترکيب مقدس را محقق ساخت و با انعطاف شگفت آورش، تعامل بسيار مؤثري را ميان نيروهاي ارتش، سپاه و بسيج برقرار کرد و بايد گفت که اين از يادگارهاي شهيد بزرگوار است. با ابتکارات ايشان، ارتش در جايي مستقر مي شد و استحکامات را ايجاد مي کرد، سپاه و بسيج در مراحل مختلف به عنوان نيروهاي تحمل کننده وارد مي شدند و اين مجموعه با کاري که نيروي انتظامي براي ايجاد مقررات و انتظامات انجام مي داد، تکميل مي شد. يادم هست که شهيد صياد با دستور بني صدر، مدتي از ارتش دور بود، اما باز مسئوليت و تعهد خود را از ياد نبرد و در سپاه مشغول خدمت شد. ايشان حتي در زماني که مجروح بود و با عصا راه مي رفت، باز در جبهه حضور داشت. اساساً فرماندهان و نيروهاي رزمي در انقلاب اسلامي با همرديف هاي خود در ارتش هاي سراسر جهان تفاوت دارند. اينها الگويشان فرهنگ انقلاب اسلامي است که واقعاً اثرات ارزشمندي دارد. ايشان هم در هر وضعيتي که قرار مي گرفت، پيوسته به دنبال خدمت و انجام وظيفه بود، به همين دليل وقتي هم که توسط بني صدر کنار گذاشته شد، بلافاصله به سپاه رفت و منشاء اثرات درخشاني شد. در مقاطع ديگر هم همين شيوه را داشت، از جمله در عمليات مرصادکه از نظر رسمي مسئوليت خاصي نداشت، ولي به خاطر احساس مسئوليتي که داشت بلافاصله از تهران به طرف منطقه حرکت کرد و با نوعي فرماندهي، تمام امکانات هوانيروز را بسيج کرد و نيروها را به خط مقدم برد و توسط سه بالگرد، عقبه دشمن و ضد انقلاب را شناسائي کرد. در آن عمليات يکي از بالگردها سقوط کرد و دو بالگرد ديگر رفتند و نيروها را در تنگه پاتاق مستقر کردند تا عقبه دشمن را کنترل کنند و نيروهاي بعدي به وسيله بالگرد ديگر وارد جنگ با منافقين شدند. منظور اينکه ايشان همان طور که در دوران دفاع مقدس به عنوان فرمانده نيروي زميني احساس تکليف مي کرد، در دوره اي هم که مسئوليت رسمي نداشت و کشور با خطر روبرو نبود با همان احساس وارد عرصه کارزار شد و در عمليات مرصاد تأثيري به يادماندني را از خود به جا گذاشت.
از ويژگي هاي اخلاقي ايشان نکاتي را بيان کنيد؟
ايشان در موقعيت هاي مختلف سعي مي کرد مثل يک بسيجي در صحنه باشد و انجام وظيفه کند. در دست نوشته هاي ايشان مکرر آمده که از اينکه امام به ايشان اعتماد کردند، بسيار شادمان بود. صياد واقعاً انسان بسيار والايي بود. امام راجع به ايشان فرمودند که صياد از هيچ خدمتي براي کشور خودداري نکرد. نگاه امام به ايشان اين گونه بود. در ملاقاتي که با حضرت امام داشتيم، ايشان خطاب به جمع فرماندهان سپاه و ارتش فرمودند: « من مي خواهم شما با هم باشيد» و اين شهيد بزرگوار براي امتثال اين فرمان حقيقتاً تلاش فراوان کرد. ايشان از سال هاي قبل از انقلاب در اصفهان فعاليت هايي داشت که کاملاً در مسير هدايت و خط نوراني حضرت امام بود. بعد که انقلاب پيروز شد، پيوسته مطيع امر ولايت و در همه عرصه ها در خط مقدم بود. در وقايع کردستان، جزو اولين افرادي بودکه در آنجا حضور يافت. در تمام مقاطعي که در کردستان و جبهه هاي جنگ در خدمت ايشان بودم، مشاهده مي کردم که با چه شعف زائدالوصفي از امام ياد مي کرد و نهايت تلاشش را مي کرد که اوامر ايشان را دقيق وکامل انجام دهد. بسياري بودندکه هدفشان رهائي کشور ما از اشغال دشمن بود. اما هدف اوليه و مهم ايشان امتثال امر حضرت امام بود و اين نکته را پيوسته در صحبت ها و عمليات ها و جلسات مطرح مي کرد. من هميشه اين ارتباط معنوي با امام و پس از رحلت ايشان با مقام معظم رهبري را در ايشان مي ديدم. برخورد ايشان با مسئوليت ستاد بازرسي كل كشور با توجه به سوابق و مسئوليت هاي درخشاني که در گذشته داشت و تلاش بسياري که در اين عرصه کرد، واقعاً عبرت آموز و الگوي بارز خدمت صادقانه و مؤمنانه و همگي حاکي از آن است که در نگاه عارفانه ايشان تنها نکته مهم، اطاعت از ولايت و اشتياق به خدمت بود. يادم هست که ايشان هنگامي که درجه سر لشگري را از مقام معظم رهبري گرفت، مي گفت تنها چيزي که مايه خوشحالي و مباهات من است، اطاعت از اوامر رهبري است. رابطه ايشان و آقا بسيار نزديک و صميمي بود و ملاحظه کرديد که مقام معظم رهبري پس از شهادت ايشان، شخصاً آمدند و در مراسم ايشان حضور پيدا کردند و در ستاد کل به تابوت ايشان بوسه زدند و فرمودند: صياد سرباز صادق و فداکار دين و قرآن و يک نظامي مؤمن و پرهيزکار بود.
واکنش شهيد صياد نسبت به پذيرش قطعنامه چه بود؟
مقطع پذيرش قطعنامه، يکي از نقاط حساس تاريخ معاصر ايران و از لحاظ نظامي، مقطع بسيار مهمي بود. بعد از پذيرش قطعنامه ما با يورش سراسري دشمن و منافقين در محورهاي جنوب و غرب کشور مواجه شديم، به طوري ک حقيقتاً مشکلات جدي براي نظام پيش آوردند. همان گونه که قبلاً هم اشاره کردم، ايشان در اين مقطع هم با کمال هوشياري و با احساس تعهد بسيار بالا وارد ميدان شد. در پذيرش قطعنامه هم از آنجا که ايشان مطيع محض امر امام بود، بديهي است که چيزي جز امتثال اوامر ايشان را در نظر نداشت. ما چه قبل از اين برهه و چه پس از آن، حوادث بسيار دشواري را از سر گذرانديم. ايشان در تمام مقاطع بسيار متوکل و صبور و در بحراني ترين مواقع مثل بنيان مرصوص بود. من در عمليات والفجر 9 در خدمت ايشان بودم. در مناطق شرق، پيشروي بسيار خوبي داشتيم. در اين عمليات، نيروي زميني سپاه پيشروي کرد و قرار بود ارتش بيايد و مناطق را تحويل بگيرد. کار انجام شد، اما بر اثر فشار ارتش عراق و مسائل ديگر، شرايط بسيار دشوار و خطيري براي ايشان پيش آمد، ولي ايشان همچون کوهي استوار در صحنه بود.
پس از جنگ به چه شکل به خدمتگزاري ادامه دادند؟
روحيه ايشان واقعاً با دوره جنگ فرقي نکرده بود و براي انجام وظيفه، آرام و قرار نداشت. کاري که ايشان در معاونت بازرسي انجام داد، يک کار به يادماندني است. ايشان همچنان اراده محکم، اخلاص، جديت و صبوري خود را حفظ کرد. مولاي متقيان مي فرمايند: « همانا جهاد دري است از درهاي بهشت». ايشان اين در را با موفقيت تمام براي خود باز کرد و توانست در جهاد اکبر هم موفق شود. ايشان پيوسته با بزرگاني چون آيت الله بهاء الديني ارتباط داشت و لذا از لحاظ روحي و معنوي هم رشد کرد. در واقع ايشان در جهاد اکبر که مبارزه با نفس و بسيار دشوار تر از ساير عرصه هاست، گوي سبقت را از ديگران ربود. به اعتقاد من ايشان به مرحله اي رسيده بود که حضرت دوست ايشان را به سوي خود فرا خواند و در واقع اجر خود را گرفت و به درجه رفيع شهادت نائل شد.
به نظر شما با اينکه سال ها از جنگ مي گذشت، منافقين چرا ايشان را ترور کردند؟
منافقين هميشه خوبان را زده اند. ايشان از وقتي که خودش را شناخت، با تمام وجود در خدمت انقلاب بود و اين در خدمت بودن در مقاطع حساس، يعني سخت ترين برهه هائي بود که انقلاب به سربازان صديق نياز داشت. براي ايشان ابداً نوع مسئوليت ها مهم نبودند و فقط به فکر انجام تکليف بود.
نفس ايشان در دوران ناامني کشور در آزاد سازي کردستان، فراموش نشدني است. ايشان در صحنه هاي مختلف دفاع مقدس و در عمليات هاي بزرگ و موفق نقش تعيين کننده داشت و از نام ايشان کاملا با عظمت ياد مي شود. در هر جايي که احساس مي کرد که نظام مورد حمله قرار گرفته، سينه خود را سپر مي کرد و بديهي است که منافقين چنين فردي را مورد هدف قرار مي دهند. وي کسي است که براي نظام جمهوري اسلامي، بارها تا مرز شهادت پيش رفت و به کرات مجروح شد. من در بعضي از عمليات ها توفيق اين را داشتم که در خدمت ايشان باشم. ايشان حتي در سخت ترين شرايط هم در خط مقدم حضور پيدا مي کرد و پا به پاي ساير رزمندگان، سختي وگرماي هوا و آتش دشمن را تحمل مي کرد. اين طور نبود که در رده هاي عقب بماند. بديهي است که دشمن، چنين شخصيت هاي مخلصي را نشانه مي رود، همچنان که پيش از آن بزرگواران ديگري را به شهادت رساند. منافقين ماهيتاً به گونه اي بودند که به مردم کوچه و بازار هم رحم نمي کردند، اما به لطف خدا و تدابير حضرت امام و سپس مقام معظم رهبري از همه تهديدها عبور کرديم و بايد از تهديدهاي ديگر نيز عبور کنيم. من فکر مي کنم دليلي که اين شهيد بزرگوار را به شهادت رساندند اين است که ايشان يکي از مخلص ترين و ممتازترين شخصيت هاي نيروهاي مسلح بود. آنها خواستند که به اين وسيله در نيروهاي مسلح خلاء ايجاد کنند. هر مکتبي انسان هاي طراز خود را مي سازد و شهيد صياد پرورده مکتب اسلام و آراسته به سجاياي اخلاقي بي شماري چون ولايتمداري، فروتني، تعبد، اخلاص و... بود. براي شناخت يک انقلاب، بايد انسان هاي دست پرورده آن را ديد. ما با معرفي اين افراد، در واقع انقلاب ومکتبمان را معرفي مي کنيم. در ارتش نيز واقعاً الگوهاي برجسته اي چون شهداي بزرگوار سپهبد صياد شيرازي، سرلشگر شهيد بابايي، شهيد نامجو وامثالهم را داريم. در ارتش انقلاب اسلامي انسان هاي بسيار والايي تربيت شدند که تا لحظه شهادت در تمامي عرصه ها حضور داشتند و سلوک آنان نشانه مکتبي بودنشان بود. يادم هست که حتي در شرايط سخت جبهه ها که آتش دشمن واقعاً سنگين بود، شهيد صياد مقيد بود که هميشه با وضو باشد. ايشان متعهد به نماز شب بود و هر وقت وضو مي گرفت، دو رکعت نماز مي خواند. تمام جلسات را با ياد خدا و دعاي ظهور حضرت، آغاز مي کرد و به پايان مي رساند. واقعاً انسان مخلصي بود. احساس من اين بود که هر کاري که مي کند براي رضاي خداست، بسيار خاکي و مردمي بود و نمي شد او را از افراد عادي تشخيص داد. بسيار شجاع بود. من در جاهاي مختلف در خدمت ايشان بودم و به عينه مشاهده مي کردم که ترس براي ايشان اصلاً معنا ندارد. در همه امور بسيار نظم داشت و حتي در جبهه ها کاملا مرتب و منظم لباس مي پوشيد. يادم هست براي اين که اتوي لباسش به هم نخورد، لباسش را در مي آورد و نماز مي خواند و دوباره لباس را مي پوشيد. برخوردش با همه، بسيار متواضعانه و مؤدبانه بود. در شرايط سخت، واقعاً مثل دژ، استوار و محکم و بسيار صبور بود و مشکلات ابداً در ايشان تزلزلي ايجاد نمي کرد. در همه امور پيوسته به خدا توکل داشت و چنين انساني بديهي است که شايسته مقام رفيع شهادت است و او نيز به پاي سر به لقاي حضرت دوست شتافت.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 30 - 29
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}